دانیل: پدرم هیچ گاه از من راضی نبود. هر آنچه مرا خوشحال میکرد برای پدرم اصلاً قابل قبول نبود. همیشه سعی میکرد مرا به دلخواه خود در آورد و دایئم به من میگفت که چهکار باید بکنم. مادرم به دلیل افسردگیاش همیشه میخوابید. سعی میکردم برای مراقبت از او هر کاری از دستم برمیآید انجام بدهم و کوتاهی نکنم.
هویت دانیل مهم نبود، او ابزار دست نیازهای والدینش بود. او یاد گرفته بود که نیازهای خودش را نادیده بگیرد که مبادا باعث خشم یا دلخوری والدینش شود. دوران کودکی پرمشقتی را پشت سر گذاشت و بازیچهی نیازهای والدینش بود. او میگفت: هیچ گاه کودکی نکردم».
زندگی هیجانی شما سرد و کسل کننده است. در زندگی هیچ گونه هیجان و خودانگیختگی را تجربه نمیکنید. جلوی عکسالعملهای طبیعی خودتان را در قبال وقایع میگیرید. ممکن است این کار شما دلایلی داشته باشد خواه به این دلیل که فکر میکنید مجبورید از خواستههای دیگران تبعیت کنید (تلهی زندگی اطاعت) خواه به این دلیل که برای زندگیتان معیارهای بلندپروازانه و متوقعانهای در نظر گرفتهاید (تلهی زندگی معیارهای سختگیرانه). در هر صورت فرقی نمیکند، احساس میکنید لذّت و آرامش از زندگی شما رخت بربسته است و در دام زندگی اندوهبار و غمانگیز افتادهاید. به نحوی رفتار میکنید که روی آرامش، تفریح، سرگرمی را نبینید.
امنیت بنیادین (طرحواره رهاشدگی و داستان زندگی پاتریک )
خودابرازگری (طرحواره های اطاعت و معیارهای سختگیرانه) و داستان زندگی دانیل با پدرش
عزت نفس (طرحواره های شرم و شکست) و داستان زندگی دانیل و دیوید
خودمختاری یا عملکرد مستقلانه (طرحواره های وابستگی و آسیبپذیری) و داستان زندگی آیدا
ارتباط سالم با دیگران (طرحواره های محرومیت هیجانی و طرد اجتماعی ) و داستان زندگی دیوید
زندگی ,میکنید ,دیگران ,کار ,ممکن ,نیازهای ,ممکن است ,زندگی شما ,هر کاری ,به شدّت ,کار میکنید
درباره این سایت